یه سری کارهایی توی خونه هست که همیشه گل آقا انجامشون میده. مثل تی کشیدن کف زمین.
امروز گل آقا کار داشت و من دلم سوخت و صداش نکردم و شروع کردم خودم تی کشیدن. دیدم بدو بدو اومد گفت بیا اون تی رو بگذار کنار, من می کشم. گناه داری. کوچولویی می شی عین “کوزت” با اون تی دسته دراز که دوبرابر خودته. احساس می کنم کم مونده یه سطل هم بدم دستت بگم بری آب بیاری.
.
حالا قراره دوباره گل آقامون تی بکشه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار