گوشی‌های موبایل که روزی نشوندهنده موقعیت اجتماعی یا شغلی‌ خاصی‌ بودند، حالا دیگه به صورت یک کالای تولید انبوه در اومده که در اختیار اغلب مردم، از جمله قشر کم در آمد هم هست.

از همون ابتدای ظهور گوشی موبایل من منتظر این زمان بودم. دید تجاری و بیزینسی نداشتم، اما در جواب سوالم که پرسیده بودم “مهندسی‌ مخابرات اصلا به چه معنی‌ هست”، استاد مخابراتم بهم گفته بود هدف نهایی‌ مخابرات این هست که تمام مردم بتونند در هر جایی‌، به هر شکل ممکن با هم ارتباط بر قرار کنند. بنا به این تعریف که به حدود ۲۰ سال پیش بر می‌گرده، مدتهاست که منتظر همگانی شدن تمام وسایل ارتباطی، و فراتر رفتن ارتباط از صدا و تصویر هستم. فکر می‌کنم قدم بعدی لمس از راه دور و سه‌ بعدی دیدن باشه، و به همچنین `واقیت مجازی`. پروژه‌ای که همون بیست سال پیش در آزمایشگاه‌ها وجود داشت، و یکی‌ از بزرگترین سرما‌یه گذار هاش شرکت کاترپیلار بود.

به هر تقدیر، همین همگانی شدن گوشی‌های موبایل باعث میشن در صد سودی که شرکت‌های سازنده روی هر گوشی دارند کمتر بشه و تبدیل بشه به در صد سود کمتر، اما تعداد انبوه تر. مسئله مهم اینه که شرکتهایی مثل اپل که مدل بیزینسیشون اینه که گوشی مدل بالا بفرستند تؤ مارکت، به نحوی مجبور می‌شند مدل بیزینسیشون رو عوض کنند، که به دلایل مختلفی‌، خصوصاً در مورد اپل، روی قیمت سهامشون اثر می‌گذره.

توضیح اون دلایل، پست جدیدی رو نیاز داره. اما به شخصه فکر می‌کنم اگه استیو جابز زنده بود، باز راه حل نو‌آورانه‌ای رو پیدا میکرد که بدون هزینه زیاد، و با تکیه به تکنولوژی‌های موجود در بازار سرویس یا محصولی رو ارائه بده که وجه تمایز بین موبایل‌های مختلف بشه. سال ۲۰۰۷ هم موبایل‌ها تقریبا به همین جایی‌ رسیده بودند که حالا رسیده اند، یعنی‌ دیگه غیر از باریک و باریک و کوچیک و کوچیک تر کردنشون، چیزی به فکر کسی نمی‌رسید، که آیفون به بازار عرضه شد.

خلاصه این که من هیچ وقت از فن آوری به کار رفته در آیفون شگفت زده نشدم. همیشه از نظر فن آوری ارتباطات یه قدم از بقیه عقب بود، و سعی‌ هم میکرد که از هزینه‌هایی‌ که به چشم مصرف کننده نمیاد کم بکنه. امّا استیو جابز استاد بازاریابی بود و استاد این که بدونه چه نو آوری با استفاده از تکنولوژی موجود به بازار عرضه کنه. من همیشه مجذوب دیدگاه نو آورانه، ارتباطات و لابی سازی، و مهارت بازاریابی این آدم بودم.

و به هر حل، قانون کلی‌ این هست که هر تکنولوژی (و هر شرکتی) در بازار یه نقطه بلوغ، و بعد از اون یه سقوط (سریع یا آهسته) داره. اما قانون کلی‌ اینه که گردانندگان شرکت و دست اندر کاران اون تکنولوژی بدونند چطور جهت گیری جدید داشته باشند، و به نظر من استیو جابز بعد از سالها این مهارت رو پیدا کرده بود.

خلاصه که، باز هم فکر می‌کنم‌ای کاش اون زمانی‌ که سهام اپل ۷۰۰ دلار بود و تقریبا یقین داشتم پایین میاد، شرت سل می‌کردم. حدس بعدی؟ این سهام باز هم از قیمت امروزش پایین تر میاد. اما هنوز هم جرات شرت سل کردنش رو ندارم. فکر می‌کنم، سهام ریم رشد اندکی‌ خواهد داشت و بعد هم تقریبا ثابت خواهد موند. اما پرشی فکر نمیکنم داشته باشه.

دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار