بزرگترین مشکلی که ریم باهاش مواجه شده و باعث کاهش اخیر در قیمت سهامش شده تاخیر در ارايه محصولش در بازار آمریکا بوده.
این تاخیر به گفته ی مدیر عامل ریم به دلیل پروسه ی طولانی تست تلفن توسط شرکتهای آمریکایی هست.
می دونم که شرکت های موبایل آمریکایی پروسه ی تست مفصلی دارند. اما با توجه به جزییاتی که طی ده سال گذشته ای که خیلی خیلی از نزدیک با تمام این پروسه ها سروکار داشته ام می دونم سازنده های تلفن با شرکت های موبایل سنگهاشون رو وا می کنند. معمولا اول تاریخ ها و زمانبندی ها رو کامل مشخص می کنند و بعد بنا به اون پروژه رو جلو می برند. بنابراین در درست بودن گفته ی مدیرعامل ریم شکی نیست. این وسط اما من فکر می کنم که می شد به هر حال ارايه محصول ریم در آمریکا رو کمی جلوتر انداخت یا حداقل زمان مشخصی براش تعیین کرد.
ریم یه شرکت کاناداییه و علیرغم اشتباهات بسیار بزرگ استراتژیکی که کرد و علیرغم باختن مارکت به شرکت اپل و حالا سامسونگ نمی شه منکر این شد که در زمان خودش در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ سرویس های بی نظیری ارايه کرد و محصولات بسیار خوبی به بازار فرستاد. محصولاتی که در اون زمان بدون تحمل هزینه ی نسبتا بالا برای دیگران مقدور نبود. هنوز که هنوزه بحث سکوریته ی ارتباطات و پروتوکل هاش به علاوه ی سرویس ها و پروتوکل هاش برای بیزنس ها و شرکت ها بی رقیب مونده. متاسفانه طی دو سال گذشته اونقدر از بازی عقب مونده که شرکت های تولید اپلیکیشن بالاخره محصولاتی رو برای استفاده ی بیزنسی و مدیریت اپلیکیشن ها بیرون دادند. اما همیشه اعتقاد بر این بوده که اگه ریم یه محصول (نه حتی عالی که فقط) قابل قبول می فرستاد توی بازار این همه دردسر برای درست کردن اپلیکیشن جدا کردن پروفایل بیزنس و شخصی برای سیستم های عامل مختلف وجود نداشت.

به هر حال…تا ببینیم قدم های بعدی شرکت بلک بری چی خواهد بود.

دوباره خواب دیدم توی یه خونه ی جدید هستم که مبله هم هست. جالبه که مبلمان های خونه های توی خوابم همیشه مبلمان های کلاسیک و سبک قدیمی هستند. یه صندوقچه ی کوچک هم جزو دکور خونه روی یه میز بود. حالا که فکر می کنم میز تا حدودی شکل میزهای آنتیک و عتیقه بود. فرش ها هم توی مایه های گلبهی و صادراتی اما نه خیلی قدیمی بودند. آشپزخونه تنها قسمت مدرن خونه بود. خانومی اومده بود که با گاز آشپزخونه کار کنه و داشت غذا می پخت. یه خانوم دیگه اومده بود که خونه رو تمیز کنه. اولش ایستاده بود و غذا پختن خانوم اولیه رو نگاه می کرد. انگار که ناراحت شده باشه که کسی غیر از خودش داره کار می کنه و غذا می پزه. بعد رفت که برسه به باقی کارها. نگاه که کردم دیدم بیرون خونه ایستاده و با موبایلش حرف می زنه. بهش گفتم بیاد تو و چند تا کار انجام بده. توی خواب به گل آقا می گفتم ببین مبلمان و اثاثیه ی این خونه چقدر خوب و راحته. (گل آقا اسباب و اثاثیه ی مدرن و دکوراسیون مدرن دوست داره.) بهش می گفتم من اون مدرن ها رو دوست ندارم. راحت نیستند. اینها راحته و قیمتش هم مناسب تره. هر وقت خیلی پولدار شدیم یهو همه ی اینها رو غیر از فرش ها می دیم. سی هزار دلار میگذاریم کنار و باهاش مبلمانی می گیریم که هم مدرن و هم راحت باشه.

بعدش پشت خونه کوه بود. گل آقا با چند تا از دوستامون داشتن می رفتن کوه و من که حامله بودم باید می موندم خونه. خیلی ناراحت بودم. یکی از دوستامون بهم گفت نکنه از این ناراحتی که فلانی می تونه بره و تو نمی تونی. گفتم آره. ناراحتی ام از همینه. خلاصه این که اونها رفتند کوه و من برگشتم توی خونه. و….همین دیگه. گمونم بعدش بیدار شدم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار