زلزله می شه. بدبختی و فاجعه ی بزرگی ست و بسیار ناخوشایند ولی به هر حال هست. جلوی زلزله رو فعلا تا امروز نمی شه هیچ جوری گرفت. خدا کنه کسی گرفتارش نشه.
چیزی که مهمه پیش بینی ملزومات جهت آمادگی در صورت وقوع زلزله است و پشتیبانی و کمک رسانی بعد از وقوع زلزله.

اینجور که پیداست دولت فخیمه نگرانی اش فعلا انرژی هسته ای هست و اوضاع سوریه و خواهر مادر بشار اسد و صدالبته تار مو و سرخاب سفیداب و رنگ تمبان بنده است. این وسط نقش لفت و لیس رو هم نباید نادیده گرفت البته.

خدا نکنه که من حتی لحظه ای طرفدار اپوزیسیون یا دولت های سوریه و مصر و لیبی بوده باشم. فقط این که به عقیده ی من هیج کدوم این سه تا کشورها اوضاع و احوالشون از اونچه که زمان دیکتاتورهاشون داشتند بهتر نخواهد شد. منتها چون این وسط منافع خاصی ندارم سنگ هیچ کس و هیچ عقیده ای رو به سینه نمی زنم.
وسط این جنگ و جهاد منطقه فقط به یه چیز فکر می کنم. رضا پهلوی از خوش شانس ترین آدم های روزگار بود. اگه سال پنجاه و هفت انقلاب نشده بود و پدرش از سلطنت برکنار نشده بود امروز پای خودش گیر بود و در بهترین حالت تنش داشت مثل بید می لرزید. با این همه ناآرامی و موج انقلاب و براندازی در منطقه شک دارم اگه ایران پادشاه داشت ملت ایران (یا حالا کرمکی هایی که ملت رو می جنبونند) آروم می نشستند.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار