چیزهایی هستند که هر روز زندگی به خاطر آدم میان, دوباره و دوباره.

به خاطر یه تلفن کاری خیلی مهم, ساعت هفت و نیم شب مجبور شدم یک ساعت از کلاس مورد علاقه و مشکلم رو از دست بدم. همین طور که پای تلفن بودم و نگران کلاس, به خودم گفتم شاید خیری درش باشه. بود. همکلاسی ام نسخه ی ضبط شده ی اون یک ساعت رو برام فرستاد. فهمیدم تمام جلسات رو ضبط کرده و دیدم ضبط شده ی جلسات چقدر کمک می کنه. از جلسه ی بعد خودم هم شروع کردم ضبط کردن و ضبط شده ی تمام جلسات قبلی رو هم ازش گرفتم.
عالی بود.
هربار دیگه که به نسخه ی ضبط شده ی جلسات و کلاس ها گوش بدم, یا به خاطرشون نمره ی بالاتری بگیرم و مفاهیم رو بهتر به خاطر بیارم یادش می افتم که چه شانسی آوردم که اون روز یک ساعت کلاس رو از دست دادم , و چطور میونه ی مکالمه ی تلفنی, نگرانی ام رو فروخوردم و به شانسم اعتماد کردم.

اگه می شد انتخاب کرد یک چیز فقط یک چیز که برای سلامتی مضره , در واقع برای سلامتی بسیار مفید باشه , من قطعا آبجو رو انتخاب می کردم. اینقدر که در کل زندگیم آرزو کردم نوشیدن دو تا سه بطری آبجو برای سلامتی بسیار مفید می بود هیج آرزوی دیگه ای نکرده م. حتی برای صلح جهانی!!!
اصولا نمی شه آبجو نوشید و هنوز غمگین بود! نهایتش اینه که اینقدر می نوشی که گلاب به روتون غم هات رو بالا بیاری.
روزی یکی دوبار یادم میاد چه خوب بود می شد بشکه بشکه آبجو رو عین شربت به لیمو نوشید بی هیچ نگرانی ای جهت سلامتی!

یه اتقاق بزرگ -اصلا بگو بدشانسی بزرگ- در زندگی شخصی ات اتفاق می افته. همون بد شانسی قد فیل,  باعث می شه در کل زندگیت همچین عمیقا و صادقانه احساس خوش بختی بکنی که حد و اندازه نداره. در هر نفسی شکر خداوندگار عالمیان و زندگیت رو به جا بیاری.
به قول اسدلله میرزا ‘عبدالقادر بغدادی دوست من نبود. نجات دهنده ی من بود. عبدالقادر کریه المنظر همون نهنگیه که به چشم من از مارلن دیتریش هم قشنگتره.’
روزی نمی گذره که به یاد سخت ترین روزهای زندگیم , به یاد عبدالقادرهای کریه المنظر نیفتم, و کیف دنیا رو عمیقا نبرم از یه یاد اوردن اونهایی که حالا به چشم من از مارلن دیتریش هم قشنگترند.

چیزهایی هستند که هر روز زندگی به خاطر آدم میان. دوباره و دوباره.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار