کیف دنیا رو می کنم وقتی داکیومنت مرجع درس رو باز می کنم و می بینم تاریخش مال سال ۲۰۰۱ هست.
سال هاست کتاب ها و استانداردهای مرجعی که می خونم مال سه ماه پیش هستند یا قراره تازه شش ماه تا یک سال دیگه نهایی بشند و فعلا در حال نوشته شدن و شکل گرفتن هستند. کتاب های دو سال پیش که شش هفت ماهی شبانه روز روشون وقت گذاشتیم دیگه به درد چیزی نمی خورند به غیر از جعبه ی بازیافت! کتاب های سه چهار سال پیش رو می شه توی موزه گذاشت.

اصلا دلیل این که خواستم یه تغییر جهتی توی کارم بدم همین بود. شوک آور بود که کتاب های دو سال یا تکنولوژی دو سال پیش هیچ مورد مصرفی نداشتند و کار من هم صد و ده درصد روی تکنولوژی بود از سردردآور ترین نوعش.

امروز که داکیومنت مرجع جلسه ی دوم کلاس رو باز کردم و دیدم تاریخش مال ۲۰۰۱ هست کیفی کردم که حد نداره.
با اخبار خوندن و به روز بودن مشکلی ندارم. با فرمول و درس و تکنولوژی هم همین طور. ولی دیگه بعد از ده پونزده سال تحمل این رو نداشتم که دوباره شش ماه یک سال روی یه تکنولوژی جون بکنم و چشم های نازنین فهوه ایم رو خسته کنم و بعد کل آموخته ها رو بپیچم توی روبان صورتی و بندازم توی باکس آبی دوباره برم تکنولوژی رو خط های سیاه کنم روی کاغذ بازیافتی سفید و جون بکنم با چشمهای نازنین قهوه ایم و ….بره توی همون چرخه.
فعلا با سلول های خاکستری به کاغذهای پشت سبز فکر می کنم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امیددیدار