عرض شود خدمتتون که رییس خان بهتون می گه یه اتاق بگیر توی دفتر مرکز شهرمون بریم تمام روز از اون دفتر کار کنیم. ممکنه مجبور شیم چند تا جلسه با ملتین مرکز شهر داشته باشیم.
عرض شود خدمتتون که اتاق رو می گیرید توی دفتر مرکز شهر طبقه ی بیست و سوم. کفش پاشنه هفت سانتی پاتون می کنید تلک تلک با لباس تمام رسمی تشریف می برید دفتر مرکز شهر.
عرض شود خدمتتون که با رییس خان می شینین توی اتاق توی دفتر مرکز شهر به کار کردن منتظر جلسات با ملتین مرکز شهر.
عرض شود خدمتتون که یهو یه صدایی می گه سوووووووت….سوووووت…..سوووووت……
تمرینه برای آتش سوزی. آسانسورها خاموش می شند. آدم ها رو از طبقات بیرون می کنند. حالا باید از بیست و سه طبقه پله تشریف ببرین پایین.
اگه آقای رییس شونه به شونه تون نبودند کفش های هفت سانتی رو در میاوردین پابرهنه گز می کردین تا خیابون. چون آقای رییس کل بیست و سه طبقه رو شونه به شونه تون هستند توی رودرواسی با پاشنه ی هفت سانتی و لباس تمام رسمی شونصد هزار تا پله رو روی قله ی کوه مون بلان طی می کنید تا خیابون!
روز بعدی رو از درد پا می نالید… منتها هنوز هم امکان نداره کفش تخت پاتون کنید و برید سر کار. بسوزه پدر مخترع کفش پاشنه صناری.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار