یه مقاله هایی می نویسند…آدم می مونه کدوم بیکاری این رو نوشته. کدوم بیچاره ای این رو می خونه!!!!
به رگ چپ دستی بنده -ی بیکار تر از نویسنده- بر خورد. گفتم فرازهایی در تحلیل این مقاله ی کاملا علمی و اساسی داشته باشم.
من چپ دستم. ولله اینقدرها هم پیچیده نیست. خیلی ساده است. آموزش و تشویق و روحیه دادن خاصی هم نمی خواست! در تمام زندگیم کلی هم با چپ دست بودن ام کیف کردم.
مقاله رو گمونم یه راست دستی نوشته که زیادی از راست دستی اش کیفور بوده!
بنده به عنوان یک کاملا چپ دست عرض می کنم خدمتتون که فقط بچه ی چپ دست طفلک رو مجبور نکنید با راست کار کنه. همونطور که کاری به کار راست دسته ندارین. آموزش و مقاله و فلسفه نمی خواد دیگه.

تفاوتش فقط یه چیزه. چپ دستها رو چه زورکی راست دست کنین و چه نکنین از راست دست ها باهوش ترند. همین.

یعنی کلا این کوچکترین مساله ای هست که یه روزنامه ی ملی وسط هاگیر واگیر توی یه کشور جهان سوم -حالا بفرمایید در حال توسعه- و درگیر بحران در یه منطقه ی درگیر بحران بهش بپردازه!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار