در برخورد یک اقلیت با یک اکثریت دو راه حل وجود داره. یا گوش به حرفشون بدی و مثل بچه ی آدم بکشی کنار. یا اونقدر گولا گولا کنی که یه عده شون دمشون رو بگذارن رو کولشون و در برند, یه عده ی دیگه رو بفرستی اون دنیا, یه عده ی دیگه رو بفرستی یه دنیایی که هر لحظه آرزو کنند برند اون دنیا, و یه عده ی دیگه رو جوری کباب کنی که تا جون دارند بگند بد بده.

اونوقت اقلیت ات بشه اکثریت و با خیال راحت حکومت بنماید…تا ابدالآباد.

بد کلکی هم نیست. چرا به فکر اقلیت (های) قبلی نرسیده بود دقیقا حالیم نیست. گمونم یا شیطون کوچولو اینجوری تو دلشون گولشون نزده بود. یا شیطان بزرگ عینهو مبارک یه تلفنی زد بهشون و گفت بساطتون رو برچینید لطفا.
حالا این که اگه مبارک حافظ منافع اسراییل بود -همونجوری که در مورد شاه می گفتند- واسه چی اوباما باید تلفنی بهش بگه هررری , و یه دوربین به شکل زنده شورش رو پخش کنه, و کل جریان در دو سه هفته سر و تهش هم بیاد…بنده سر در نمیارم. سیاست علمی است ماورای درک ذهن بنده!

منتها اینجور که به عقل ناقص من می رسه یه جاییش با جاهای دیگه اش جور در نمیاد.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار