لویی شونزدهم یه جورهایی توی مایه ی مربای آلوست.موقع انقلاب فرانسه همینجوری نشسته منفعل تا ملت اول تاج و تختش رو بگیرند و بعد حالش رو! از من اگه بپرسند فرانسه پیروزی انقلابش رو مدیون کی هست بی بروبرگرد می گم لویی شونزدهم. منفعل تر و ایضا بره تر از این پادشاه به گمانم در کل طول تاریخ نبوده باشه. صد البته تاوان تمام کارهای طبقه ی اشراف و اصیلزاده ی کلیه سلسله سلاله ی جد و آبادش رو پس داد. طبقه ی اشراف و روحانیون خون ملت رو بی روردواسی کرده بودند تو شیشه.

ملت بیچاره تا هشتاد و هشت درصد در آمدشون رو فقط می دادند پول نون. تازه اگه گیر می اومده. معلومه انقلاب می کنند. معلومه انقلابشون پیروز می شه اون هم با اون مربای آلویی که در صدر نشسته و به دلایل خاص خودش به بادی گاردهاش دستور می ده ملت رو نکشند و فقط از لویی و خانواده اش محافظت کنند. نتیجه؟ هیچی…بادیگارد ها کشته می شند. لویی قدرت تصمیم گیری اش عینهو قدرت وزنه برداری من می مونه, شاید حتی بدتر. انقلاب پیروز می شه. توی دو سال جریان هاگیر واگیر انقلاب یه اساسنامه ای تنظیم می کنند که کیف می کنم. بعدش لویی و اشراف رو میگیرند. دولت ترور میاد سر کار. قتل عام می کنه! ملت فرانسه بعد از کلی قربانی دادن بیخود و باخود آزاد می شند!! از اون موقع تاحالا هم به سلامتی آزادیشون شراب می خورند و قهوه, و توی کوی و برزن بلند بلند حرف می زنند و می گند و می خندند!

از من اگه بپرسند لویی شونزده لااقل ده تا شانس داشت که خودش و سلطنت رو نجات بده یا بکنه چیزی شبیه سلطنت مشروطه که در بسیاری کشورهای اروپایی نظیرش هست. اگه حتی بچه گربه هم جای لویی قفل ساز فیلسوف شاه بود تاریخ فرانسه و اروپا قطعا جور دیگه ای رقم می خورد.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار