آیینه دلم
وقتی عشق آبی است
و وقتی راستی می درخشد
سفید است و
صورتت در آن به خوبی نمایان است
.
آیینه دلم اما
وقتی راستی از درخشش افتد
و وقتی عشق خاکستری شود
خاکستر می گیرد و
صورتت در آن ترک ترک می خورد
.
آیینه دلم دیگر
وقتی می رسد که
صورت تورا محو در تمام صورت های دیگر
محو در سایه روشن ها
و نه تنها
به من می نمایاند
.
و من در این آیینه
صورت تو را
گاه پررنگ تر و
گاه کمرنگ تر از بقیه صورت ها می بینم
.
آینه دارد که زنگار می گیرد
آینه دارد که زنگار می گیرد.
خطوط چشمانت دیگر پیدا نیست. و آینه دلم ..
در حسرت نور آبی عشق
و درخشش صداقت
چندی است که دیگر صورتک ها را
گه محو و گه پیدا
نمایان می کند بر من.
.
این بالایی ها شعر نیست. فقط سکوت باعث می شه که یه حس جدید در من پیدا بشه و بخوام که بنویسم. این سکوت که تموم بشه متاسفانه سطح ادراک و هنر من هم تموم می شه!!!
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار