دلم گرفته است
دلم گرفته است.
به ايوان مي روم و انگشتانم را برروي پوست کشیده شب ميكشم
چراغ هاي رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
كسي مرا به مهماني گنجشک ها نخواهد برد

بقيه شعر رو يادم نيست.تازه این قسمتی رو هم که نوشتم درست یادم نمیاد. طفلک فروغ.

دروغ نفرت انگيز است. دروغ تاريك است و زشت.
به خاطر تمام بارهايي كه دروغ گفتم متاسفم.
به اندازه تمام بارهايي كه دروغ شنيدم آزرده خاطرم.
به اندازه تمام بارهايي كه دروغ شنيدم اعتمادم از دست رفته است.
و صادقانه بگویم بسیار بیش از آزرده خاطر بودن احساس تاسف می کنم.
اما اکنون آزرده خاطرم.
خسته ام…
بسيار خسته ام…
بسيار بسيار خسته ام…

راه نجاتي آيا هست؟
.
.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار