به نظرم سعدی مرحوم اگر در این زمان به دنیا آمده بود شعرش رو اینطوری که من این بالا نوشته ام می سرود.
این هم از بدی های تکنولوژی مدرن. آخه کدوم خلبانی می تونه به انتخاب سعدی یا بنده آهسته تر برونه!! اما ساربان مسلما می تونه.
خوب از شعر و شاعری که بگذریم به نظر شما وقتی یک شوهر می ره که 15 روز از خونه دورباشه زنش چه کار هایی رو که قبلا نمی کرده می تونه بکنه و چه کارهایی که قبلا می کرده رو نمی تونه که بکنه.
من تقریبا تمام راه رو از فرودگاه تا خونه به این موضوع فکر می کردم , البته زمان هایی که خواب نبودم!! این نتیجه اشه:
1) زن می تونه بیاد خونه, صاف بره پشت کامپیوتر و به اندازه سه ساعت تمام هزار تا وبلاگ بخونه و بعد هم وبلاگ خودش رو هر قدر طولانی که می خواد بنویسه بدون این که بخواد کامپیوتر رو شراکتی استفاده کنه.
2) زن می تونه ماشین برونه بدون این که کسی کنارش بهش بگه که از کدوم راه باید بره و از کدوم راه نباید که بره و بنابراین زن می تونه حس جهت یابی اش رو به کار بندازه و برای یکبار هم که شده راه رو گم نکنه!! چون خودشه و خودش و نه تلفن موبایل هست که به شوهرش زنگ بزنه و راه رو بپرسه و نه شوهری هست که بغلدستش راه رو بهش دیکته کنه.
3) زن می تونه توی راه به ایستگاه رادیوی خبری گوش بده. شوهر که هست ترجیح میده یه ایستگاه موسیقی رو گوش کنه.
4) زن می تونه پشت چراغ قرمز چرت بزنه بدون این که شوهر نگرانش بشه که اوقات زن تلخه.
5) زن می تونه در خونه رو با کلیدی که شوهرش کج کرده (باور کنید!!) باز کنه بدون این که باز هم در مرتبه اول شکست خوردگی از شوهرش درخواست کمک بکنه.
6) زن می تونه صبح ها بدون رسوندن شوهر به ایستگاه اتوبوس و مترو هر ساعتی که دلش خواست راه بیفته و یه راست بره سر کارش.
7) زن می تونه کانال های تلویزیون رو باصدای بلند نگاه کنه بدون این که نگران درس خوندن شوهرش باشه.
8) زن می تونه تا ساعت ده شب یا بیشتر هم سرکار بمونه بدون این که شوهری باشه که بگه تو داری خودت رو می کشی از شدت کار کردن. زودتر بیا خونه.
9) زن می تونه هر چیزی توی وبلاگش بنویسه بدون این که قبل از پابلیش توسط شوهرش سانسور بشه.
اما
1) زن فعلا اگه فیوز بپره نمی دونه که فیوز کجاست که بره و برق رو وصل کنه.
2) زن اگه یه حشره وحشتناک توی خونه پیدا بشه نمی تونه که بکشدش.
3) زن اگه یه روز سخت رو داشته باشه نمی تونه سر کسی غر غر کنه.
4) این ها رو هم دیونه گفته که:
الف) این زنه ( نه هر زنی) شوهرش که نباشه نمی تونه ظرفها رو بشوره.
ب) ایضا این زنه (ایضا نه هر زنی) شوهرش که نباشه نمی تونه غذا بپزه.
ج) ایضا این زنه (ایضا نه هر زنی) شوهرش که نباشه نمی تونه لباس ها رو بشوره.

که البته بنده هم در یک ایمیل جواب دندان شکنی بهش دادم.
خلاصه که این گل آقای ما که نباشه اون 4 تا و نصفی مشکلات بالا حل می شه. فقط یه مشکلی بفهمی نفهمی وجود داره و اون هم اینه که یه کمی نفس کشیدن سخت می شه.
اون هم به نظر من لازمه که آدم قدر نفس کشیدن درست و حسابی رو بفهمه.
موضوع بامزه اینه که من و گل آقا در کل زمان 9 سال و اندی که با هم دوست و بعد زن و شوهر بودیم هر روز دقت کنید هر روز همدیگه رو دیده ایم به غیر از یه دوره یک ماهه که گل آقا یرقان داشت و نباید از خونه تکون می خورد, یه دوره یک هفته ای که گل آقا با خانواده اش رفت جنوب و بنده رفتم شمال, یه دوره یه هفته ای که بنده رفتم سوریه و گل اقا مونده بود ایران, یه دوره دوروزه که گل اقا رفته بود ماموریت اداری و حالا…. یه دوره دوهفته ای که گل آقامون رفته ایران و ما مونده ایم کانادا.
خلاصه که:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
پیوست:
خاک به سرم. زنی از من خیانت کار تر پیدا نمی شه. شوهره هنوز نرفته رقیبش رو دعوت کرده ام خونه. این فریدون فرخزاد رو می گم که همگی معرف حضورتونه که رقیب گل آقاست.الان نیم ساعته که دارم به آهنگ هاش گوش میدم. عجیب من این آدم و خواهرش رو دوست دارم.