قرار شده صبح ها نیم ساعت زودتر از خواب بیدار شم. از تختخواب بپرم توی خیابون و راه برم و بعد زندگی روزانه ام رو شروع کنم. سه روز اول خوب کار کرده. تنها مشکل اینه که شده تنها ورزش روزانه ام!

گاسم بعد از ده پونزده روزی صبح ها سه ربع زودتر از خواب بیدار شدم و بعد از نیم ساعت پیاده روی باقی ورزش ها رو هم انجام دادم.

قرار!!!!

به روایت این سایتی که نیوزلتر برام می فرسته قرار عبارت است از یک مفهوم مالی در اسلام که به داد و ستد ریسکی که جزییاتش واضح و روشن نباشه اطلاق می شه و به دلیل این که داد و ستد پر ریسک در اسلام مجاز نیست بنابراین قرار هم در اسلام مجاز نیست!

هی می بینم بی قرارم ها. نگو نشونه ی مسلمونیه!

گفته بودم زنجموره نکرد؟ خوب دیگه. اشتباه کرده بودم. زود نتیجه گیری کرده بودم. زنجموره کرد. کلی هم فین کرد. کلی دلداریش دادم. گفت که بهتر شده و رفت. امروز خوب بود دیگه.
به گمونم به خاطر رفتن پسره خیلی ناراحت نشده بود. به خاطر تنها موندن خودش غمگین بود.
حکایتی است خلاصه. دلت برای تنها بودن خودت گرفته یا برای رفتن معشوق. این دو تاست.

طبق تجربیات و مشاهدات بنده اگه تنهاییت رو چاره کنی می شه معشوق رو به کل فراموش کنی.
اصولا عاشقی اگه به خودکشی نرسه چیز چندان خطرناکی نیست. فقط از زندگی عقبت می اندازه.

قرار شده صبح ها که می رم پیاده روی روزنامه ی صبح رو هم بخرم و یه نگاهی بندازم. درسته که اخبار رو آنلاین می شه خوند ولی من از اون مرتجعین مزخرف هستم. اگه کاغذ نباشه و لمسش نکنم و ورق نزنم بهم حس روزنومه نمی ده.

همچین کیف می کنم از این برنامه ی صبح های زود.

ولله حسابی طرفدار حقوق همجنس گرا ها و تن فروش ها هستم. هنوز نمی دونم اگه بچه ای داشتم و پونزده شونزده سالگی می فهمیدم همجنس گراست یا تن فروشی می کنه چه حسی پیدا می کردم.
حالا که بچه ای ندارم گفتنش برام راحته که هر فردی صرفنظر از گرایش ها (یا اونطور که بعضی ها تعریفش می کنند مشکلات) جنسی یا روحی دارای صفات و ارزش ها و مشکلاتی است. می شه پذیرفت و خواست و دنیا هم به آخر نمی رسه. اصولا خیلی از اینها مشکل نیست.
جامعه تبدیلش می کنه به مشکل!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار