بعضی روزها مزه ی شکلات می دهند. بعضی روزها مزه ی سیب گندیده. بعضی های دیگر عین بادام تلخ می مانند و بعضی روزها عین نان بیات.

تابستان های مدرسه اغلب روزها مزه ی شکلات می دادند و آبنبات ترش. تابستان های کنکور عین شیر تخم مرغ زورکی بودند و آخرروز که می رسید عین ته مزه ی شیر تخم مرغ می ماسید توی دهنت که ای بابا یک روز دیگر هم گذشت.

در مورد روزهای من یک حقیقت مسلم است. خود روز قبلم را و خود ماه قبلم را و خود ساعت قبلم را دوست ندارم. همین هم هست که به آرشیو وبلاگم یا به دفتر خاطرات های سال های قبل از وبلاگم بر نمی گردم یا بسیار به ندرت برمیگردم. هر وقت هم بر میگردم آزارم می دهند عین نیشگون گرفتن. مزه ی آن روزها را امروز زیر دندانم دوست ندارم. خودم در آن روزها را دوست ندارم.

چون و چرایش را تا به حال نفهمیده ام. بی خیالش شده ام کلا. مهم هم نیست. مهم اش این است. از خود زمان حالم لذت می برم. گذشته را ولش کن.
—-

رنجنامه ها را باز می کنم که تا تهش بخوانم. فکر می کنم اگر کسی این رنج را کشیده لابد من هم باید بتوانم تا تهش بخوانم. وسطش که می رسد می برم و صفحه را می بندم. لابد همین است که اسمش می شود رنجنامه.

همیشه از یک سری اتفاقات که نکند در آینده اتفاق بیفتند می ترسم.

خلاصه…گذشته ام را دوست ندارم. از آینده ام می ترسم. خدا را شکر کم کم دارم لذت بردن از حال را یاد می گیرم.

اگر بخواهی تمام روزهایت مزه ی شکلات بدهند باید شانس داشته باشی و یک جایی از کره ی زمین متولد شده باشی یا لااقل زندگی کنی که مزه ی آهن داغ و قیر تفتیده و لجن توی تار و پود ثانیه ها و سلول سلول آدم ها تزریق نشده باشد. بعد خوب است کمی هم بی خیال باشی. باقی اش هم هنر خودت هست در بازی ات با لحظه ها و آدم ها و خودت. صبح تصمیم بگیری چه کنی که روزت مزه ی قهوه و شکلات بدهد و بعد همان طور زندگی کنی که تصمیم گرفتی و با همان آدم ها بگذرانی که تصمیم گرفتی و …قهوه و شکلات و…
زندگی همین است.
صبح…روز…تمام…و مزه ی روز در ذهانت.

در زندگی پر ارزش تر از زمان هیچ نیست…هیچ. بهای هر چیزی است و به هیچ بها به دست نمی آید.

بدبختی…هر چه دارم و ندارم از فکر کردن مدام و مداوم به همین است.

شده است یک کاری کنید که مثلا پنج سالی منتظر بودید قدرت انجامش را داشته باشید و حالا توانسته باشید و مثل یک تکه کیک شکلاتی توی دهنتان مزمزه اش کنید تا ساعت ها و روزها؟

—-
مرخص شوم…روزم را شکلاتی کنم با چاشنی قهوه. نهایتا هم یک آبنبات ترش رویش.

روزهایتان شکلاتی کیکی و آبنباتی. 🙂

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار