اگه جمعیت دنیا تا دیروز صبح بود شش میلیارد و هشتصد هزار نفر و خرده ای دیروز ساعت شش و یک دقیقه ی صبح جمعیت دنیا از مرز شش میلیارد و هشتصد هزار و خرده ای گذشت و شد شش میلیارد و هشتصد هزار و خرده ای و یک نفر!!!

مسافر خانوم و شوهرش مسوول این ازدیاد جمعیت هستند! یه پسر کوچولوی سالم چهار کیلویی قدم به جمع خانواده گذاشته.

خدا حفظش کنه.

 —

 خدا رو شکر…کاری که می خواستم رو از رییسه گرفتم! یا…بهتر از اونچه که می خواستم رو. قابل پیش بینی بود البته. ملت چند هفته ای هست کار رو شروع کرده اند. من تازه اول هفته ی پیش کار رو گرفتم و قراره طی سه هفته ی آینده تحویلش بدم! میگم رییسه به خیالش من معجزه می کنم!!! یک کمی هیجان داره البته. به این دلیل که خیلی خیلی باید براش چیز میز بخونم. شوخی بردار هم نیست. موعد تحویلش هم بسیار سفت و سخت و جدیه. بحث مرگ و زندگیه. مرگ و زندگی من البته!!!

 —

 بسیار از این عمل دختر خانم خوشحال و خرسند شدیم. قابل ذکر است در دانشگاه شاهد دو موردش بودیم. منتها دختر خانوم ها فقط نه گفته بودند و باقی عواقب را پذیرا شده بودند…به عبارتی درس را افتاده بودند!

عمل این دختر خانم قابل تحسین و تقدیر است.

 —

 وزنم به همان اندازه ی قبل است. با ورزش های مداوم موفق شده ام سیر صعودی اش را متوقف کنم البته. خیال دارم برای فصل بیکینی که حدود دو هفته ی دیگه باشه جوری باشم که از لباس شنا پوشیدن بیشترین لذت رو ببرم.

 دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار