دچار بی انگیزگی شده بودم از نوع مدت دار.

یاد یه جمله افتادم که روی تی شرت یه کسی خونده بودم:

هر روز یه کاری رو که از انجامش می ترسیدی انجام بده.

یعنی…از اون نوع ادم هایی هستم که اگه هر روزی یه بهانه ی تازه واسه زندگی نتراشند بعد از یکی دو هفته به شدت سرخورده و بی انگیزه می شند.

اینجوری نیست که دلم بخواد یا مثلا هوسونه باشه و از این حرف ها. عینهو ویتامین که باید به بدن برسه من هم همیشه نیاز دارم به یه چیز جدید…یه کار جدید…یه برنامه ی جدید. حالا می خواد درست کردن یه غذای جدید باشه یا یاد گرفتن یه زبان جدید یا خوندن یه کتاب جدید یا دست گرفتن یه پروژه ی جدید یا شروع کردن یه کار جدید یا عوض کردن خونه یا یه راه جدید واسه پول در آوردن یا…حتی دوختن یه دگمه!!!

اصولا فکر می کنم نژاد بشر و جنس بشر همینطور باشه. منتها من از جمله ی خوشبخت هاشون هستم که به این نیاز مبرم پی بردم و فرصت و موقعیت پرداختن بهش رو هم دارم.
معتقدم هر فردی از ابنای بشر در سلامت کامل روحی محتاج تکاپو است و محتاج استقلال و محتاج تحول. وگرنه می پوسه و می ریزه و…می شه آدمی که فقط زنده است نه که زندگی کنه.
….

چطور آدم ها این طور به راحتی و در کمال خونسردی و خوشی حال زندگی یه انسان دیگه رو بی دلیل و بادلیل از بین می برند…این…من رو عصبی می کنه.
هر فشاری از بیرون روی زندگی من به شدت من رو عصبی می کنه.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار