سال پیش ماه آخر سال می خواستم برم دو روز یه کلاس آرایش صورت توی کالج نزدیک خونه امون. منتها از اونجا که از هر پنج باری که گل آقا می ره مسافرت سه بارش رو به سختی مریض میشم طوری که یه بارش مسافرت کاری رو نصفه گذاشت و برگشت باز هم مریض شدم و توی اون هاگیر واگیر حتی ثبت نام هم نکردم.

این بود که وقتی همکارم  گفت که کلاس آرایش می گذاره و حاضره برای من مجانی یه جلسه درس بده روی هوا قاپیدم. کاچی به از هیچی. و…خوشحالم که قاپیدم.

دو سه تا توصیه ی ساده کلی من رو خوشحال و راضی کرده.
به دور چشم هیچ کرم و کرم پودری به غیر از کرم دور چشم نباید زد. شنیده بودم کرم دور چشم فقط برای چاپیدن جیب ملت است و غیر از اون هیچ. منتها از وقتی به توصیه ی همکارم عمل کردم و دور چشم رو فقط و فقط کرم دور چشم زدم خط و چین و چروک هایی که داشت دور چشم ام می افتاد خیلی خیلی بهتر شده. لااقل دیگه به شدت قبل نیست.

گفت که کرم پودرهایی که استفاده می کنم برای پوست صورت مضر هستند و نباید هفت روز هفته استفاده بشند. گفت که کرم پودر باید آبی باشه و نه روغنی. یا این که باید از مواد معدنی باشه.
خلاصه …صد البته کل توصیه ها و آموزش ها در راستای فروش محصولات کمپانی آرایشی هم بود. منتها از جمله خرید هایی بود که بعد از یک ماه از گذشت معامله هنوز بسیار راضی هستم.
کرم پودر درست رنگ پوست صورتم و با استفاده از آب درست کرد. بهم گفت چطور روی صورتم کرم و کرم پودر رو بزنم که پوست آسیب نبینه و …این سه چهار تا توصیه ی کوچولو کلی به نفعم شد.
یک ساعتی از عمرم بود که راست راستی صرف کار خوبی شد.

یعنی این مدلی ها که آدم برای خودش و هر لحظه از زمانی که دوباره به دست نمیاد حسابی ارزش قایل باشه و راحت دست این و اون نده اتش.

اونوقت هر لحظه فکر می کنه اون لحظه و اون ساعت ارزشمند رو برای چه کاری صرف کنه که شاد و خوشحال و راضی باشه.

اینجوری می شه که آدم به آخر عمرش که می رسه می بینه زندگی شاد و خوشی رو سپری کرده و راضی و شاد و خوشجال چشم هاش رو هم می گذاره که تا ابد استراحت کنه.
….
در این ساعت ارزشمند و عزیز دارم با یه وسیله ی نسبتا زبون نفهم سر و کله می زنم!

به خدمتتون عرض شود که صدایی که از سال هزار و هشتصد و شصت روی یک فونوگرام ضبط شده به عنوان قدیمی ترین صدای ضبط شده ی دنیا شناخته شده. مال یه خانوم فرانسوی هست که یه آواز رو خونده. بانمک…:)

عاشق این بانوی اول فرانسه هستم. تا جایی که شنیده ام باهوش است و بسیار زیبا و بسیار خوش اندام.
لیدی به تمام معنا.
و…از سارکوزی اصلا و ابدا خوشم نمیاد. دلیل منطقی ندارم. جسته و گریخته از چیزهایی که شنیده ام به این نتیجه رسیده ام کلا دوستش ندارم!

این آقا مارتینه داره هشت ساعت اتوبوس می شینه تا اوهایو. دو ساعت می مونه اوهایو و هشت ساعت اتوبوس می شینه برگرده.

حالا دو ساعت توی اوهایو می خواد چه کنه که ارزش شونزده ساعت اتوبوس سواری رو داره…خدمتتون عرض شود عاشق فوتباله! می ره مسابقه ی فوتبال ببینه و برگرده!!

حالا اگه فوتبال بین پرتغال و ایتالیا بود باز یه چیزی…یه لیگی هست که تا حالا اسمش رو هم نشنیدم. منتها قطعا نه پرتغال بازی می کنه و نه ایتالیا.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار