عرض شود به خدمتتان ملاج حسابی که نداشتیم. این همه که خوابمان می آید آن ملاج نصفه و نیمه هم از کار افتاده!

بسیار از استعمار و استثمار جهان خوار خوشمان می اید. خصوصا اگر سهم مارا هم از جهان با گشاده دستی برساند.

پیام بنده به استعمار جهانی:
با ما به از این باش که با خلق جهانی…

به گمانم از همه ی سوقات ها به درد خور تر همان یک عدد دستمال یزدی باشد. تحفه ی بسیار عالی و بی نظیر یزد.

این آقای محترم همیشه بنده را به وجد می آورند. با این آهنگشان بیشتر…

بدینوسیله نگرانی بی نهایتم از گرم شدن جهانی کره ی زمین و عواقب آن را اعلام می دارم.
بدینوسیله اعلام می دارم به هیچ عنوان خیال ندارم در از بین بردن این مشکل جهانی مشارکت داشته باشم. گرفتاری ها و مشغله جات اجازه نمی دهد. عمیقا متاسفم!

به خدمتتان عرض شود که دقیقا نمی دانم ایشون چطور این کار رو کرده. ولی اینطور که به عقل نصفه نیمه ی در حال چرتم می رسد اگر بشود نقطه ی ثقل بدن را یک جوری انداخت روی نوک انگشت سبابه می شود همچینکی چپرو ایستاد روی نوک انگشت سبابه ی دست چپ!!

خاک به سرم. با این عقل نداشته ی در حال چرت فکرم رفت سراغ یک مرکز ثقل احتمالی دیگه!!!
یعنی…گمانم فکر هر کس دیگه ای هم می رفت. هان؟!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار