امروز رفتم برای ورزش. توی رخت کن یه خانومی ایستاده بود جلوی آینه. موهاش رو شونه می کرد و حرف می زد. اولش فکر کردم گوشی توی گوششه و تلفنی با کسی حرف می زنه. دیدم خیر. خیلی جدی توی آینه با خودش حرف می زنه!! بعد اینطرف هم که اومد سر خانومی که در کمدش باز بود غر غر کرد. منتها نه به زبان انگلیسی! بعد هم من که کوله پشتی ام رو انداختم روی کولم -گمونم- به خاطر بزرگ بودن کوله ام باز به زبون خودش غرغر کرد!
عجب ها….

نظر به احکام اخیر قضات صالح مملکت اسلامی برای صد هزارمین بار عرض شود که حکم سنگسار برای زنای محصنه و حسنه و سایر اقلام زنا و جرایم از مواردی هست که به شدت من رو عصبی و برای محکوم ناراحت می کنه.
ترجیح می دم اصلا بهش فکر نکنم. خصوصا وقتی ..ون و پیزی و توانایی مقابله باهاش رو ندارم.
اصولا حکم اعدام رو دوست ندارم. سنگسار که دیگه رسما و عرفا عبارت است از زجرکش کردن ملت.
و…راست راستی نمی فهمم. مگه اصلا زنا -خصوصا با توافق طرفین بالغ و عاقل- باید جرم به حساب بیاد؟!
حالا بگی تجاوز به عنف…بعله. جرمه. نافرم هم جرمه. چه شوهر باشه به زنش. چه لیوناردو دی کاپریو باشه به مادر فولادزره.
طرف مورد تجاوز اگه زیر هجده سال باشه که دیگه جرم جدی جدیه.
ولی آخه غیر از اون..کی می گه جرمه؟!

دخترک طفلک حمله های عصبی داره. بار اول که در حین حمله ی عصبی دیدمش نفهمیدم چه اتفاقی افتاده. به مدت دو سه ثانیه دست هاش و سرش حرکات غیر ارادی انجام می دن و متوجه اطرافش نیست. بعد همه چی به حالت عادی بر می گرده.
چند بار این اتفاق در جمع هم افتاد. یک بار هم پشت فرمون ماشین که نزدیک بود تصادف بشه.
روزی سه تا پنج بار…
بعضی چیزها از دست آدم خارجه.

پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب…

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار