روزگار

Posted by کت بالو on August 31st, 2009

روزگار غریبی است….
http://www.youtube.com/watch?v=XSXM3Zg0eBo&feature=related

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

کبک

Posted by کت بالو on August 30th, 2009

سالهاست اخبار ایران را نمی خوانم یا…هیچ وقت درست نخوانده ام.
یک جورهایی مهوع است. اخبار این روزها از همیشه مهوع تر. مانده ام ملت ایران همیشه همینقدر درمانده بوده؟
اخبار را نمی خوانم. به خبرها فکر نمی کنم. یک جورهایی کبک شده ام.
کبک ها بیچاره اند همیشه.
توی کله ی کبک چیست چه تفاوت می کند تا وقتی همینجا بماند زیر برفهای سرد سفید تورنتو.
—-

این یکی کتاب بالاخره تمام شد! تجربه ام می گوید پنجاه صفحه در هفته واقع بینانه ترین روند کتابخوانی ام بوده در دو سه سال اخیر. هر قدر هم زور زده ام سریع ترش کنم نشده.
این آخری حوصله ام را سر برد. توصیف های بسیار جزیی و دقیق از تمام جزییات راه و طبیعت و صحنه ی وقوع داستان. کلمات نسبتا قدیمی که برای من فارسی زبان که با انگلیسی روز مره هم هنوز مشکل دارم دور از ذهن است. هرچند قرار است از آثار بزرگ ادبیات انگلیسی باشد.
قشنگترین بخش جلد اول ارباب حلقه ها همان سه چهار صفحه ی آخرش بود. مرید و مراد و عاشق و معشوق که نیاز حرف و سخن نیست برای دانستن مرید یک مراد اگر عاشقش باشی.
—-

کتاب هابیت به نظر من بسیار جذاب تر از جلد اول ارباب حلقه ها بود.
—-

امروز صبح به یک واقعیت بزرگ درزندگی خودم برای اولین بار پی بردم.

هیچ کدام از پشیمانی هایم به خاطر کارهایی که کرده ام نیست. تمام پشیمانی هایم به خاطر کارهایی است که نکرده ام!!!

نتیجه ی منطقی این که از لحظه ی صبح امروز هر کاری که در ذهنم باشد را انجام خواهم داد بی تردید و با اطمینان و اعتقاد کامل و استوار.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

ارواح

Posted by کت بالو on August 27th, 2009

ولله به نظر میاد ارواح سرگردان موجودات خوشبختی باشند. به هر جا دوست داشته باشند سرک می کشند و طی الارض می کنند بدون این که نگران هزینه ی زندگی در این کره ی خاکی باشند!

خبیث ترهاشون که ملت رو کلی می ترسونند بدون این که نگران مقابله به مثل یا قوانین جاری مملکتی باشند.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

نشانه ها

Posted by کت بالو on August 25th, 2009

دراز می کشم. فکر می کنم به این که امشب هم دزدگیر را روشن نکرده ام. لبخند می زنم. . می خزم زیر پتو. آرام چشمهایم را می بندم و فکر می کنم به تمام نشانه های کوچک خوشبختی های بزرگ.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

بی اهمیت

Posted by کت بالو on August 21st, 2009

گاهی وقت ها خوبه که بشه گفت خیلی مهم هم نیست…اصولا جزو بی اهمیت ترین ها ست در یک زندگی مثل زندگی من.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

بهشت و باکرگی

Posted by کت بالو on August 18th, 2009

*** متن زیر اندکی بی ادبی قاطی دارد. شرمنده. ***

اصولا سالهاست که فلسفه ی بهشت رفتن و باکرگی دخترها رو خیلی ملتفت نمی شم. یعنی اون خدای محترم اگه قد یه نخود عقل داشته باشه و عدل احتمالا منطفش تومنی صددینار با این منطق تخماتیک فرق می کنه.

اونوقت نمی فهمم چطور می شه دختری که باکره است -حالا جلو و عقبش بماند-  بره بهشت اما دختری که بهش تجاوز شده و کلی هم زجر کشیده به صرف این که بهش تجاوز شده -یعنی به صرف گناه یه موجود نر- بهشت نره! حالا از ملتین گناهکاری مثل بنده ی شرمنده که با میل و رغبت  سانفرانسیسکو رفته ام بگذریم. اصولا بهشت به ما نیامده.

اونوقت باز نمی فهمم موقع تجاوز از کاندوم یا سایر وسایل جلوگیری استفاده می شده یا خیر. مشکلم اینه که اگه خدای نکرده نطفه بسته می شده و دختر باکره -با مردونگی غیر قابل انکار متجاوزین- یه باره حامله می شده اونوقت مادر به حساب می اومده و واضحا طبق وعده ی بعدی همون خدای محترم بهشت زیر پاش بوده!

ولله تنها توجیه جریان بهشت رفتن باکره ها -و نه کسانی که بهشون تجاوز شده- می تونه نیاز مبرم به باکره در بهشت باشه جهت ارضای مردانگی بندگان نیکوکار خداوند. باقی ملت می رند توی صف. عینهو کلاب رفتن آخر شب ملتین ینگه دنیا!
در غیر اینصورت هیچ توجیه دیگه و تفاوت دیگه بین کسی که باکره است و کسی که بهش تجاوز شده در ورود به بهشت پیدا نمی کنم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

مشکلات

Posted by کت بالو on August 17th, 2009

ولله اینجور که پیداست تا یه نقطه ای توی زندگی یا کار یا هر چیزی که فکرش رو بکنی باقی ملت مشکلات تو رو حل می کنند.
از یه نقطه ای تا نقطه ی بعدی تو مشکلات خودت رو حل می کنی.
از یه نقطه ای به بعد هم مشکلات خودت و هم مشکلات باقی ملت رو حل می کنی!
اونوقت انشالله اگه خدا بخواد و شانس بیاری و دست رو درست بازی کنی می رسه به یه نقطه ای که باز باقی ملت مشکلات تو رو حل کنند!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

آدامس بادام نشان

Posted by کت بالو on August 16th, 2009

لحظه هایی هستند که آرزو می کنی مثل آدامس بودند. می توانستی دو طرفشان را بگیری و بکشی تا کش بیاییند به طول زندگی.اما مجبور می شوی بجوی شان. شیرینی شان می رود. می چسبانی کنار بشقاب. سفت می شود. می اندازی دور.

فردا یک آدامس دیگر می جوی. یک لحظه ی دیگر…

بعضی لحظه ها مثل بادام تلخند گرچه…می خواهی تفشان کنی…کاش هیچ بادامی تلخ نبود.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

چهاردست!

Posted by کت بالو on August 12th, 2009

کارهای ریز و درشت که زیاد می شند حافظه ی کش و رم و رام و هارد آدم کم میاره. دست به دامن حافظه ی خارجی و بک آپ گیری میشه. اسمش رو می گذاره یادداشت.
امروز یه دستم به کامپیوتر بوده. یه دستم به انواع آشغال پاشغال ها. یه دستم به یادداشت. همه از برکت سر مرخصی بودن رییس و دوتا دیگه از هم تیمی ها.
عجب روزی…ادامه داره هنوز.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

فردا

Posted by کت بالو on August 11th, 2009

نمی دونی. نمی تونی. خسته ای. گیج حتی گاهی.
اعتقاد داری به زیبا بودن زندگی و اعتماد داری به این که فردا حتما آفتاب هست چه اشک بباری چه لبخند.

دوستتون دارم. خوش بگذری. به امید دیدار